مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
وصف تو چنان است، که انشا شدنی نیست هر چند نوشتـیم، به مـولا شـدنی نیست مدح تو به قرآن مجید است، «به قرآن» با شعر و غزل، وصف تو املا شدنی نیست من «وحده ضمیرم» صفتم «هیچ وَ پوچ»است این وحدۀ «من» جز درِ تو «ما» شدنی نیست ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است ظرفیت این عشق، به دل، جا شدنی نیست دل مــــردۀ آلــــودۀ افــتـــاده ز پـــا را غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست تعـظـیـم کـنم رو به ضریح ملکـوتی ت جز خـانۀ تو گـردن من تا شدنی نیست هرگـز تو نـگـفـتی به گـدای حـرم خود این حاجت تو سخت بود، یا شدنی نیست هر کس که تو ردّش بکنی، زشت ترین است آنقـدر شود زشت، که زیبا شدنی نیست هر کس که بخواهـد بـشود شیعۀ حـیـدر بی مرحمت حضرت زهرا، شدنی نیست شیـرینی عـشق تو بود شهـدِ عـسلگـون تـلـخـیِّ بـدون تو، مـربّـا شـدنـی نیـست ما شهره به دیوانگی و عشق و جنونیم ماهیت این عشق، که حاشا شدنی نیست مَن ماتَ عَـلی حُبّ عـلی، مـاتَ شَهـیدا بی تو بخـدا لفـظ « شَهـیدا» شدنی نیست بـاد نـفـس تــیـغ تـو بـر هـر کـه وزیـده تا روز قـیـامـت بـخـدا پـا شـدنی نیست |